تاريخ : شنبه 28 دی 1392 | 18:15 | نویسنده : mahdi |



تاريخ : شنبه 28 دی 1392 | 18:11 | نویسنده : mahdi |



تاريخ : شنبه 28 دی 1392 | 18:6 | نویسنده : mahdi |



تاريخ : شنبه 28 دی 1392 | 17:58 | نویسنده : mahdi |

 

 


برچسب‌ها: گفتی , نگفتی ,

تاريخ : جمعه 27 دی 1392 | 10:31 | نویسنده : mahdi |

تصاویر خنده دار روز (81 عکس)

 

.

.

.

.

کی از این کت ها  میخواد؟



تاريخ : چهار شنبه 25 دی 1392 | 22:7 | نویسنده : mahdi |

دیگه چی؟؟؟

http://bayadedaykondi.persianblog.ir/post/168/+عکس خنده دار برای دخترا

.

.

.

.

.

باهال تر از این تو ادامه مطلب

 


برچسب‌ها: عکس خنده دار , طنز , عکس ,

ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 25 دی 1392 | 21:48 | نویسنده : mahdi |

بدون شرح

 .

.

.

.

.

.

ادامه رو ببینید مطمعا باشید ضرر نمیکنید



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 25 دی 1392 | 11:16 | نویسنده : mahdi |

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شما اولین بار که خونه ی کسی میرید قیافتون چه شکلیه؟؟؟



تاريخ : چهار شنبه 25 دی 1392 | 11:11 | نویسنده : mahdi |

» اگر اسکلت از بالای دیوار به پائین بپرد چه می شود ؟

.

- هیچ وقت اینکار را نمی کند ، چون جگر نداره

.

» ژاپنی ها به گوساله چه می گویند ؟

.

- نی نی گاوا !!.

.

» فرق بین عینک و تفنگ چیست ؟

.

- عینک را می زنند و می بینند ولی تفنگ را می بینند و می زنند

.

.

.

.

.

 

بقیه در ادامه مطلب…از دست ندید!



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 23 دی 1392 | 15:0 | نویسنده : mahdi |

اگه می دونستی دستای سرد من چقدر به گرمی دستات نیازمنده
  اینقدر دست تو دماغت نمی کردی!

 

 

oooooooooooooooooooooooooooooooooooo

 

 

چو هرگز نیابی نشانی ز شوی / ز گهواره تا گور دانش بجوی
ستاد تشویق دختران به درس خواندن!

 

 

oooooooooooooooooooooooooooooooooooo

 

 

غضنفر از کلاس راهنمایی رانندگی میاد
  بهش میگن بابات فوت کرد ، میگه : مار زدش ؟
  میگن آره
  میگه : از پشت زدش ؟
  میگن آره
  میگه مار مقصره !

 

 

oooooooooooooooooooooooooooooooooooo

 

 

بر در دیوار قلبم نوشتم ورود ممنوع

عشق آمد و گفت من بی سوادم

 

 

oooooooooooooooooooooooooooooooooooo

 

 

 



تاريخ : دو شنبه 23 دی 1392 | 14:44 | نویسنده : mahdi |

سال 1230

مرد: دختره خير نديده من تا نکشمت راحت نمي شم... زن: آقا حالا يه غلطي کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا اين بنده خدا يه بار بلند خنديده... مرد: بلند خنديده؟ اين اگه الان جلوشو نگيرم لابد پس فردا مي خواد بره بقالي ماست بخره. نخير نمي شه بايد بکشمش... -- بالاخره با صحبتهاي زن ، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه

 

 

سال 1280

مرد:  واسه من مي خواي بري درس بخوني؟ مي کشمت تا برات درس عبرت بشه. يه بار که  مُردي ديگه جرات نمي کني از اين حرفا بزني. تو غلط مي کني. تقصير من بود که گذاشتم اين ضعيفه بهت قرآن خوندن ياد بده. حالا واسه من ميخاي درس  بخوني؟؟؟ زن: آقا ، آروم باشين. يه وقت قلبتون خداي نکرده مي گيره ها! شکر خورد. ديگه از اين مارک شکر نمي خوره. قول ميده... مرد( با نعره حمله مي کنه طرف دخترش ): من بايد بکشمت. تا نکشمت آروم نمي شم. خودت بياي خودتو تسليم کني بدونه درد مي کشمت... -- بالاخره با صحبتهاي زن، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه

 

 

 

سال1330

مرد:  چي؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا مي خواي بري دانشسرا؟ مي خواي سر منو زير ننگ بوکوني؟ فاسد شدي برا من؟؟ شيکمتو سورفه (سفره) مي کونم... زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنين. خدا نکرده يه وخ (وقت) سکته مي کنين آ... مرد:  چي مي گي ززززززن؟؟ من اگه اينو امشب نکوشم (نکشم) ديگه فردا نمي تونم  جلوي اين فسادو بيگيرم. يه دانشسرايي نشونت بدم که خودت کيف کوني... -- بالاخره با صحبتهاي زن، مرد خونه از خر شيطون پياده مي شه و دختر گناهکارشو مي بخشه

 

سال1392

مرد:  کجا؟ مي خواي با تکپوش (از اين مانتو خيلي آستين کوتاها که نيم مترم پارچه نبردن و وقتي مي پوشيشون مث جليقه نجات پستي بلندي پيدا مي کنن) و شلوارک  (از اين شلوار خيلي برموداها) بري بيرون؟ مي کشمت. من... تو رو... مي  کشم... زن: اي آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان ديگه همه همينطورين (شما بخونيد اکثرا). مرد:  من... اينطوري نيستم. دختر لااقل يه کم اون شلوارو پائين تر بکش که تا  زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمي خواد. بدتر شد. همون بالا ببنديش بهتره...

 

سال1400

دختر:  چي؟ چي گفتي مرتيکه ي ****؟ دارم بهت مي گم ماشين بي ماشين. همين که گفتم.  من با الکس قرار دارم ماشينم مي خوام. ميخواي بري بيرون پياده برو... باباه:جيکش در نمي ياد... زن:  دخترم. حالا بابات يه غلطي کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت مي  پره. آروم باش عزيزم. رنگ موهات يه وقت کدر مي شه آ مامي. باباتم قول مي ده ديگه از اين حرفا نزنه... -- بالاخره با صحبتهاي زن، دخترخونه از خر شيطون پياده مي شه و باباي گناهکارشو مي بخشه.



تاريخ : دو شنبه 23 دی 1392 | 14:37 | نویسنده : mahdi |

دماغ عمل نکرده (شعر طنز)

 

اگه مثل کلنگه

مثل لوله تفنگه

با خوشگلی‌ت می‌جنگه

طبیعیه، قشنگه

نگو که این یه درده

دماغ عمل نکرده

 

%*****************^******************%

 

اگر که مثل فیله

و یا از این قبیله

روی نوکش زیگیله

غصه نخور، اصیله

هی نرو پشت پرده

دماغ عمل نکرده

 

%*****************^******************%

 .

.

.

.

//

هنوزم هست ها منتها تو ادامه مطلب



ادامه مطلب
تاريخ : یک شنبه 22 دی 1392 | 10:37 | نویسنده : mahdi |

 

سرگرمی, شعر طنز, ازدواج, شعر خنده دار

     خدایا پس چرا من زن ندارم؟
    زنی زیبا و سیمین تن ندارم؟
    دوتا زن دارد این همسایه ما
    همان یک دانه را هم من ندارم
    آژانس ملکی امشب گفت به من:
    مجرد, بهر تو مسکن ندارم
    چه خاکی بر سرم باید بریزم؟
    من بیچاره آخر زن ندارم
    خداوندا تو ستارالعیوبی
    وبر این نکته سوءظن ندارم
    شدم خسته دگر از حرف مردم
    تو میدانی دل از آهن ندارم
    تجرد ظاهرا”عیب بزرگی است
    من عیب دیگری اصلا”ندارم
    خودم میدانم این”اصلا” غلط بود
    در اینجا قافیه لیکن ندارم
    تو عیبم را بپوش و هدیه ای ده
    خبر داری نیکول کیدمن ندارم؟
    اگر او را فرستی دیگر از تو
    گلایه قد یک ارزن ندارم



تاريخ : یک شنبه 22 دی 1392 | 10:34 | نویسنده : mahdi |

«بني آدم اعضاي يك پيكرند»1

ولي بعضي از عضوها «سر»ترند!

 

«چو عضوي به درد آورد روزگار»2

مهم نيست!؛   پايين نيايد دلار!

 

«تو كز محنت ديگران بي غمي»3،

بر اين پست، لايق ترين آدمي



تاريخ : جمعه 20 دی 1392 | 16:32 | نویسنده : mahdi |

شعر طنز آهنگ یاس در مورد امتحانات ! ( طنز )

از چی بگــــم برات ؟ شاید قصه دوس داری /

 قصهء امتحان تو دانشــگاهِ روستایی اگه قصه تلخه ، مثه چایی تو استکانِ /

بد ترین جای دنیا ، سالنِ امتحانِ که نشستند مثه بُــز و هی میگن کاشکی /

یه مراقبِ خوب جای این لجن داشتیم رضا برگـشــت ، از بغلی جوابِ گرفت /

یهو مراقب پرید روش تقلبو گرفت اون مراقـبِ بد ، با داد و فریاد گفــت /

.

.

.

.

بپر تو ادامه حالشو ببر

 


برچسب‌ها: شعر طنز , امتحان ,

ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 20 دی 1392 | 16:6 | نویسنده : mahdi |

مرد ترک رکورددار بزرگ ترین بینی جهان شد! + عکس

 

اینم بزرگ ترین دماغ دنیا

واسه خودش اورسی  هستش هااا



تاريخ : پنج شنبه 19 دی 1392 | 15:25 | نویسنده : mahdi |



تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 16:9 | نویسنده : mahdi |


تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 16:7 | نویسنده : mahdi |



تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 16:6 | نویسنده : mahdi |



تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 16:5 | نویسنده : mahdi |


تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 16:4 | نویسنده : mahdi |

برچسب‌ها: هههه ,

تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 16:3 | نویسنده : mahdi |

اگه گفتید کدوم کلید به قفل میرسه



تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 16:1 | نویسنده : mahdi |

خدایا هر بلایی رو از کشورهای مسلمان جهان دور کن...

 
چون اگه اتفاقی واسه اونا بیفته، ما باید پولشو بدیم! :|
 
★★★★★★★★★★
 
جدیدا هر كى عكس خودشو میزاره تو facebook یه شعرم میزاره زیرش.
یكى نیست بگه آخه لامصب مگه سنگ قبره !
★★★★★★★★★★
 
یارو پشت ماشینش نوشته: " بیمه ابوالفضل "
 
بعد لامصب٬ یه جوری ویراژ میده ک کنترلش
 
از دست خدا هم خارجه
★★★★★★★★★★★


تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 15:59 | نویسنده : mahdi |

قایقى خواهم ساخت

 خواهم انداخت به آب

 سوراخش خواهم کرد
 
غرق خواهد شد!!!

دست و پا خواهم زد

من خفه  خواهم شد..

 

شما هم هرهر بخندین :|
 
******
جالبه همه حواسشون به شب یلداست ، 

ولی هیشکی حواسش به فرارسیدن فصل امتحانات نیست :-/ 

باشد که کوفتتان شود =)))
*******

ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﯾﻪ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﯾﻦ ﺧﻮﺩ ﺁﻭﺭﺩ ...

ﺍﻭ ﺭﺍ ﺩﻋﻮﺕ ﮐﺮﺩ ﻭﻏﺬﺍﯼ ﻧﺎﭼﯿﺰﯼ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ. ﯾﻬﻮﺩ؛ﻣﮕﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻧﺘﺎﻥ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺪﯾﺪ؟

ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ؛ﺑﻠﻪ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﯾﻢ . ﻣﮕﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﯿﻤﯿﺪﯾﻦ؟ ﯾﻬﻮﺩ؛ﺧﯿﺮ ﺑﻪ ﻫﯿﭻ ﻭﺟﻪ ...

ﺍﺻﻔﻬﺎﻧﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﯾﻦ ﯾﻬﻮﺩ ﻣﺸﺮﻑ ﺷﺪ



تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 15:54 | نویسنده : mahdi |



تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 15:52 | نویسنده : mahdi |

واااااااااااااااااااای...من کی زن گرفتم!!!



تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 9:23 | نویسنده : mahdi |
 

شوهرنازه ؛ ننش غازه !

شوهرطلا ؛ ننش بلا!

شوهربه به ؛ ننش اه اه!

شوهربانکه ؛ ننش تانکه!

شوهرهلو ؛ ننش لولو !
لطفا روز مرد کادو نخرید ...اینم پسرِ همون ننه اس!!!مشغول تلفن

_________________________________

                                                            زن،مثل طالبی می مونه!!اگه شیرین نباشه،بایذره شکر میشه خوردِش!

                                              مرد،مثه هندونه می مونه!!اگه شیرین نباشه،آدم که سَهه!جلوی گاوَم بندازیش نمیخوره....!!

                                                                 پبیشاپیش،روزِشون بخوره تو سَرِشون...(انجمن زنانِ بی کادو!!)نیشخند



تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 9:19 | نویسنده : mahdi |

 

  رفتم گلفروشی گفتم آقا این گل طبیعیه ؟؟؟

یه دختر بچه ۵ساله ای اونجا بود گفت پــَ نَ پــَ سزارینه !

 

یه چیز خَعلی باحال :

از سنتون دو تا کم کنید ، حالا اگه عدد به دست اومده رو با دو جمع کنید به

سنتون می رسین !

 

 

 زنگ زدم به مدرسان شريف!!

 

گفت : بله ،  بفرماييد

 

گفتم : مدرسان  شريف

 

گفت : بله ،  درسته امرتونو بگيد

 

گفتم : مدرسان شريف

 

گفت : مسخره  کردين؟

 

گفتم : مدرسان شريف

 

گفت ديگه  مزاحم نشيد

 

گفتم : مدرسان شريف

 

حقشونه تا يکم بفهمن ما چي ميکشيم

 



مردی که با صدای بچه گونه با نوزاد صحبت میکنه ٬ اگه معنی نگاه اون طفل   معصوم رو بفهمه ، خودش باید آروم و بی صدا از کادر خارج بشه و دیگه
برنگرده  …
غضنفر ميخواد به يه انگليسي طرز تهيه دوغ ياد بده ميگه:



it is a  ماست


in the مشک


after شلق و پلق شلق و پلق
 


تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 9:16 | نویسنده : mahdi |

انسان = خوردن + خوابیدن + کار + لذت

 

 

خر = خوردن + خوابیدن

 

انسان = خر + کار + لذت

 

انسان - لذت = خر + کار

 

نتیجه = انسانی که هیچ لذتی تو زندگیش نداره مثل خریه که فقط کار میکنه خخخ



تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 9:11 | نویسنده : mahdi |

انسان = خوردن + خوابیدن + کار + لذت

 

 

خر = خوردن + خوابیدن

 

انسان = خر + کار + لذت

 

انسان - لذت = خر + کار

 

نتیجه = انسانی که هیچ لذتی تو زندگیش نداره مثل خریه که فقط کار میکنه خخخ



تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 9:11 | نویسنده : mahdi |



تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 9:9 | نویسنده : mahdi |

هركي بتونه به اين 3سوالا جواب بده يه پا نابغس واسه خودش...
سوال اول:تو اين عكس چند نفر خوشحالند
سوال دوم:چند نفر غمگينن
سوال سوم:چندنفرشون پسر چند نفرشون دخترن

 



تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 9:7 | نویسنده : mahdi |

 

 

 

 

 



تاريخ : سه شنبه 17 دی 1392 | 8:57 | نویسنده : mahdi |

ميگن يه روز جبرئيل ميره پيش خدا گلايه ميکنه که: آخه خدا، اين چه وضعيه آخه؟ ما يک مشت ايرونی داريم توی بهشت که فکر ميکنن اومدن خونه باباشون! به جای لباس و ردای سفيد، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی ميخوان! هيچ کدومشون از بالهاشون استفاده نميکنن، ميگن بدون 'بنز' و 'ب ام و' جايی نميرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده... يکی از همين ها دو ماه پيش قرض گرفت و رفت ديگه ازش خبری نشد!

 

آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تميز ميکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی ديدم بعضيهاشون کاسبی هم ميکنن و حلقه های بالای سرشون رو به بقيه ميفروشن .

 

خدا ميگه: ای جبرئيل! ايرانيان هم مثل بقيه، فرزندان من هستند وبهشت به همه فرزندان من تعلق داره. اينها هم که گفتی، خيلی بد نسيت! برو يک زنگی به شيطان بزن تا بفهمی درد سرواقعی يعنی چی!!!

 

جبرئيل ميره زنگ ميزنه به جناب شيطان... دو سه بار ميره روی پيغامگير تا بالاخره شيطان نفس نفس زنان جواب ميده: جهنم، بفرماييد؟

 

جبرئيل ميگه: آقا سرت خيلی شلوغه انگار؟

 

شيطان آهی ميکشه و ميگه: نگو که دلم خونه... اين ايرونيها اشک منو در آوردن به خدا! شب و روز برام نگذاشتن! تا روم رو ميکنم اين طرف، اون طرف يه آتيشی به پا ميکنن! تا دو ماه پيش که اينجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتيش بازی!... حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت ميگم نکن!!!

 

جبرئيل جان، من برم .... اينها دارن آتيش جهنم رو خاموش ميکنن که جاش کولر گازی نصب کنن!!

 


برچسب‌ها: هههه , ایرانی , عجب موجودایین ایرانیا ,

تاريخ : دو شنبه 16 دی 1392 | 12:39 | نویسنده : mahdi |
تا حالا دقت کردین
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
نکردین...؟؟؟؟؟
خب دقت کن دیگه... خواهرم... برادرم... دوست عزیز.... همیشه تو زندگیت دقت کن....
چرا همیشه از همه چی بی دقت میگذری...؟؟؟؟
 
 
 
 
 
داشت برنامه عمو پورنگ رو نشون میداد،

عمو پورنگ هم داشت میگفت :”کی از همه خوشگل تره!؟ “

من اومدم خود شیرینی کنم گفتم :”من، من، من “

بابام از اون ور اتاق داد زد گفت :سرت تو عن!!!! :|

من :|

مهر پدر به فرزند :|

آرمان های عمام راحل :|
 
 
 
 
رفیق،آلوچه نیست بهش نمک بزنی

دخترهمسایه نیست بهش چشمک بزنی

عاشقت نیست بهش کلک بزنی

رفیق مقدسه،

بایدجلوش زانوبزنی

رخصت میدین بلندشیم؟
 
 
 
 
تو ماشین نشسته بودیم داشتیم یکی از رفیقامون رو مسخره میکردیم و میخندیدیم یهو رفیقم خیلی جدی گفت بچه ها یاد بگیرید با هم بخندیم نه اینکه به هم  بخندیم!
به احترام جمله ی قشنگی که گفت یه دقیقه سکوت کردیم.
بعد از ماشین پرتش کردیم بیرون و یک ساعت با هم بهش خندیدیم!
ما اینجور آدمای حرف گوش کنی هستیما!!!!!

 
 
بپر تو ادامه مطلب
 


ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 16 دی 1392 | 12:19 | نویسنده : mahdi |

آرزوی هر پدری اینه که پسرش رو تو لباس دامادی ببینه

.

.

.

ولی من تنها آرزوم اینه که بابام رو تو شلوار لی ببینم!

 



ادامه مطلب
تاريخ : جمعه 13 دی 1392 | 12:2 | نویسنده : mahdi |

شناسنامه زندگی
نام:رنج
نام پدر:مشقت
شهرت:اواره
شغل:ولگردی
محل صدور:دنیای فراموش شدگان
شماره شناسنامه:نامعلوم
نام مادر:سلطان غم
نام همسر:گریه
محل کار:شرکت نا امیدی
محل سکونت:شهر مکافات
محکومیت:زندگی کردن
جرم:به دنیا آمدن
هدف:دنیای آخرت
تاریخ تولد:هزاروسیصدوهیچ
گروه خونی:نفت سیاه
ادرس:خیابان بدبختی
چهارراه تنهایی
کوچه دربدری
بلوک بی نهایت...



تاريخ : جمعه 13 دی 1392 | 11:56 | نویسنده : mahdi |

تفریح سالم پسرا:

 

 

تو یه جمع پسرونه ناگهان موبایل یه نفر زنگ میخوره

 

همه آماده میشن تا هر شیرین کاری که بلدن انجام بدن

 

یکی صدای دختر درمیاره

 

یکی میگه اون سیگار دست توهه

 

و غیره که گفتنی نیست

 

اون یارو هم که با تلفن حرف میزنه قرمز میشه

 

بقیه میخندن و این میشه تفریح سالم



تاريخ : جمعه 13 دی 1392 | 11:44 | نویسنده : mahdi |
.: Weblog Themes By RoozGozar.com :.

  • قالب وبلاگ
  • اس ام اس
  • گالری عکس